♥¸.•*`*•.¸ღZOHREღ¸.•*`*•.♥

♥¸.•*`*•.¸ღZOHREღ¸.•*`*•.♥

این دختر تلخ می نویسد اینجا چراغ امیدی روشن نیست حواست به شادیت باشد
♥¸.•*`*•.¸ღZOHREღ¸.•*`*•.♥

♥¸.•*`*•.¸ღZOHREღ¸.•*`*•.♥

این دختر تلخ می نویسد اینجا چراغ امیدی روشن نیست حواست به شادیت باشد

من

باید " من " باشی تا بدانی چه می گویم.



در دام بغضی اسیر شده ام ! که نه می بارد و نه راحت ام می گذارد ...

ارتباطی به هیچ چیز ندارد !

تنها این بغض " من " را می شناسد و دلتنگی های مرا !

فقط این اشک ها چشم های بی خواب و شب زنده دار مرا می شناسند و بس !


دل  تکیه بر قامت پوچی زده است !

حرف بر سر احساس نیست ! حرف بر سر این " من " است .


دل تنگ ! دلتنگی های ناب و بی مانند خودم هستم !

دل تنگ ! دلتنگی های شبانه ای هستم .. که ماه بالای سر تنهایی ام بود و ستاره همراه همیشگی !


دلم گرفته است !

عجیب هوایش بارانی است !

عجیب بی حوصله است و در سکوت !

عجیب در نبرد شکایت و سکوت اش ! سرانجام تن به شکست سپرده است !


در هوای بارانی دل ! دردهایی می بارند که دل می شکند . زخم بر زخم می افزاید و غم روی غم انباشته !! 

 

پ.ن:دردهایی در دلم درد میکنند دردناک! که در سکوت می میراندم ! و همه مهربانی های اطراف چه زود دروغ می شوند !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد