♥¸.•*`*•.¸ღZOHREღ¸.•*`*•.♥

♥¸.•*`*•.¸ღZOHREღ¸.•*`*•.♥

این دختر تلخ می نویسد اینجا چراغ امیدی روشن نیست حواست به شادیت باشد
♥¸.•*`*•.¸ღZOHREღ¸.•*`*•.♥

♥¸.•*`*•.¸ღZOHREღ¸.•*`*•.♥

این دختر تلخ می نویسد اینجا چراغ امیدی روشن نیست حواست به شادیت باشد

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

 هوالغریب 

 خسته ام.

قحطی واژه است.!

و نگاهی پر از حرف، پر از درد و دلشوره و بغض.

مرا برسان به ثانیه رویش. برسانم به مرز آغاز. ببرم به دلخوشی رویا.

بگیر نگاهم را از این حس غریب نا آشنایی که روحم را ذره ذره می خورد!

برسان دستانم را به لمس عمق مهربانی هایت.

همان جا که مثل پرنده ای بال و پرم می دهی به پرواز و عشق میکنی از اوج گرفتن هایم!

ببر وجودم را متصل کن به ثانیه دلتنگی که فقط از آن من باشد و بس!

و بگیر و جدا کن چشم را از این جویبار جاری!

قحطی واژه است! طومار می نویسم و باز کم است! ادا نمی شود دردم!

دنیا را جا می دهم در جیب هایم! دوست داشتن را در چشمم و درد را در گلو! و مهر را روی لب هایم.

دست می گشایم به استقبال باختنی دوباره می روم! می بازم مثل همیشه!

  ..........................................

وکسی اینجاچراغ جادو دارد؟عرضی نیست جز اینکه به زحمت همان غولش رابه من قرض دهد.. 

ودوست دارم بخوابم و دیگه بیدار نشم....خدایا خیلی خیلی خسته ام....تنها ترسم از مرگ گریه های مامانمه وگرنه....  

وحرف آخر:آروز میکنم که .......آرزو را که بلند نمی گویند!می گویند؟

نکته ی مهم !
اگه کسی بهت بی احترامی کرد و ارزشت رو آورد پایین، دنبال هر دلیلی که خواستی بگرد! همه ی دنیا رو محکوم کن اما یه چیزی رو یادت نره : همش تقصیر خودته!!!  

خدا میدونه که مدت هاست دلم برای یه آرامش پایدار و ساده لک زده . یه چیزی مثل یه خواب خوب ، یه مرگ بی شیون ..... 

اصلا میدونی چیه؟؟ 

دیگه خسته شدم از این همه توقع...ناامیدی...گلایه...سردرگمی...سر گمشده کلاف زندگیم سر پیدا شدن نداره!!!!

 هوالغریب....

 

دلم می خواهد از عزیز دلهایم کسی با من تماس بگیرد تا فقط بپرسد چگونه ای ؟ 
و من روراست بگویم بدم . هیچ خوب نیستم .
و
یک ساعت بعد دم در خانه باشد تا مرا ببرد هوایی بخورم و باز بپرسد چگونه ای و منی که  آرامتر شدم ، روراست بگویم بهترم !

هیچ...برای هیچ!

این روزهای لعنتی

با مشتی بغض فروخورده مدارا می کنم

با دسته دسته خیال خام

با خروارها غده بدخیم   

با هزار باوری که از فرط غلط بودن

من را به انزجار کشانده است

گیج ام

خسته ام از خودم

از حضورم

از تکرارم...

....

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

for faezeh

 هوالغریب... 

 

سلام عزیزم... 

نمیدونم شب یلداتون چجوری گذشت ولی شب یلدای من که مزخرف مزخرف بود...تنهای تنها...خداکنه به شماخوش گذشته باشه...حداقل اینجوری دلم خوشه... 

 

راستی امسالم مثل پارسال واستون فال گرفتم...

اینم فال:از فراق دوری زجر میکشی و آنقدراعصابت خوردهست که نمیدانی چه کنی وبدان هرکسی سرنوشتی دارد دعاکن تا خداوند سرنوشت تورا خوب رقم زده باشد و بتوانی در آینده از فراق و دوری عزیزان دربیایی.(معلوم هست از فراق کی زجر میکشین؟؟؟) 

 

پی نوشت:خیلی دلم تنگ شده…

  

 خوش بگذره...شب بخیر