مریض شدهام
تلاش زیادی کردم
بار سنگینی بود
فکر کردم تنهایی میتوانم
با هیچ کس حرف نزدم
کمرم شکست
کاری هم پیش نبردم
روزی دکتر میگوید
دیر آمدی
غده هایی در گلویم است
درد دارند
روزی دکتر می گوید
از تکثیر پیاپی حرف های نزده است
مشکوک می شود
شاید از تکثیر حرف های بی جواب مانده است
خستهام
خیلی خسته
به من جایی بدهید
میخواهم بخوابم
من مریض شدهام
یک تخت خالی به من بدهید
یک دنیای خالی
یک قلب خالی...
با سرنگ مغرم را تهی کنید
من مریض شدهام
مرا نجات دهید...
مرا نجات دهید!!!!
برای مخاطب خاص:
به زندگی ام رنگ ببخش!کاری کن که شاد باشم!تلاش هایم بی حواب مانده و من حسته تر از اونی ام که باز بخواهم التماست کنم که بمانی!خودت بمان!باورم کن!انرژی بده!دستی باش که اشک هایم رو پاک کند!باور کن که خوب نیستم!بلندم کن!